عنوان پروپوزال: بررسی نقش هوش سیاسی رهبران بر مدیریت اثربخش تغییر سازمان و ارائه مدل آن (مطالعه موردی: تمامی مدیران تامین اجتماعی استان تهران)
رشته: مدیریت
مقطع: ارشد
√ مدل: دارد
تعداد صفحات: ۲۳ صفحه
فرمت: Word
قیمت: ۱۸۵۰۰تومان
[stextbox id=”grey” caption=”فهرست مطالب پروپوزال” collapsing=”true” mode=”js” direction=”rtl” shadow=”false”]
- بیان مسئله
- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
- اهداف تحقیق
- هدف اصلی
- اهداف فرعی
- اهداف کلی
- فرضیات پژوهش
- فرضیه اصلی
- فرضیات فرعی
- سوالات پژوهش
- سوال اصلی
- سوالات فرعی
- مدل مفهومی
- تعریف متغیرها
- قلمرو پژوهش
- جامعه آماری
- روش و ابزار گرد آوری اطلاعات
- روش تجزیه و تحلیل داده ها
- منابع
- مقاله بیس
[/stextbox][stextbox id=”grey” caption=”توضیحات” collapsing=”true” collapsed=”true” mode=”js” direction=”rtl” shadow=”false”]
هوش سیاسی
به طور کلی، واژه سیاست نفرت انگیز است به همین دلیل سیاستمداران معمولاً مورد احترام نیستند. هرچند از منظر تغییر، به جای روش انتخاباتی یا پارلمانی تمرکز بر سیاست ها در محیط کار است. سیاست در هر سازمانی شایع است (پروه و همکاران، ۲۰۰۰؛ کوک و ماکولای، ۲۰۰۴) و رهبران در نقش های حساس سیاسی کار می کنند (اشمیت، ۲۰۱۰). اگرچه واژه “سیاست” از یک معنای منفی رنج می برد و به “بازی های غیر حرفه ای” اشاره می کند اما پژوهشگران معتقدند که به کارگیری هوشمندانه این مهارت همیشه در سازمان ها ضرورت دارد (فریس و همکاران، ۲۰۰۰) و قطعاً در ارتباط با خیانت نیست (لاسیر و آچوا، ۲۰۱۰).
در شرایط تغییر، سیاست به رهبران تغییر کمک می کند تا ذینفعان تغییر و نحوه نفوذ مناسب در آن ها را بشناسند (کوک و ماکولای، ۲۰۰۴). هوش سیاسی معمولاً با مهارت ها یا هوش (های) اجتماعی مقایسه می شود اما هیچ یک از هوش های اجتماعی، تعاملات بین فردی در محیط سازمانی را به روشنی مورد توجه قرار نمی دهند. هوش سیاسی نمایانگر یک مهارت اجتماعی متفاوت است که روش های نفوذ در محیط کار را به طور خاص مورد توجه قرار می دهد (فریس و همکاران، ۲۰۰۰). فریس و همکاران (۲۰۰۸) چهار بعد متغیر مهارت سیاسی شامل هوشیاری سیاسی، نفوذ بین فردی، توانایی تشکیل شبکه و صداقت آشکار را شناسایی کرد. پلد (۲۰۰۰) معتقد است که توانایی مدیر برای استفاده از روابط بین فردی خود با کارکنان، همکاران، مشتریان و سرپرستان، مهارت سیاسی مدیر را تعریف می کند.
بازی های اجتماعی
با گرفتن یک موضع تکاملی، “فهم سیاسی” مشخص در اثر جامعه گرایی ما رشد کرده است به خصوص در اثر بازی های اجتماعی- سیاسی که بازی می کنیم. در حالی که هوش ماکیاولیستی به طور خاص در ارتباط با حیله گری، خیانت و فریب دادن است که بخشی از بازی های اجتماعی است، خیرخواهی و دلسوزی را که در بازی های اجتماعی نیز امکان دارند در بر نمی گیرد. از طرف دیگر، هوش اجتماعی با تعارض و نیز همکاری که ذاتاً وابسته به بازی های اجتماعی هستند، مرتبط نیست (اوربل و همکاران، ۲۰۰۲). در حالی که هوش ماکیاولیستی ابزارهای حیله و ناشایست رهبری را به کار می گیرد (زاکارو، ۲۰۰۴)، هوش سیاسی با مهارت های بین فردی خود، گروه را درگیر می کند و روابط بین فردی را می سازد (پینار، ۲۰۰۹).
به علاوه، این دو توانایی کنترل اطلاعات برای نفع شخصی و خواندن ذهن دیگران میان افراد، متفاوت است. همچنین شایان ذکر است که پژوهش های گذشته شواهد قوی برای استدلال توانایی های خاص در حوزه “کشف فریبکار” در روابط تبادل اجتماعی را شناسایی کرده اند. کشف فریبکار یکی از بازی های سیاسی مختلفی است که انسان ها بازی می کنند و یک توانایی انطباق پذیر است که می تواند تغییر یابد.
در حقیقت، پژوهش های گذشته نشان داده اند که ارتباطی بین کشف فریبکار و نقش پذیری، ارتباطات وضعیت و حتی حافظه نیز وجود دارد. توانایی باور پذیر کردن دروغ ها چیزی است که خودفریبی نامیده می شود و در پارامتر کنترل قرار می گیرد (اوربل و همکاران، ۲۰۰۲).
…
[/stextbox]