سالانیک تعهد را حالتی میداند که در آن فرد «با اعمال خویش و از طریق این اعمال اعتقاد مییابد که به فعالیتهایش تداوم بخشد و مشارکت خود را در انجام دادن آنها حفظ کند، یعنی تعهد زمانی واقعیت مییابد که فرد نسبت به رفتار و اقدامات خود احساس مسئولیت و وابستگی میکند» (برهانی، ۱۳۸۱).
«تعهد یکی از عناصر محوری هر گونه اجتماع است و از لحاظ مفهومی در هر مورد از تعهد نوعی ضرورت وجود دارد؛ ضرورت برای کسی در انجام دادن چیزی». رهیافت پارسونزی درباره تعهد و منشا آن این است که تعهد نوعی علاقه و دلبستگی عاطفی است و پیش شرط آن وجود نوعی «دیگری» است و نیز ایجاب مینماید که در جامعه انسجام عام و وفاق تعمیم یافته وجود داشته باشد تا چنین احساس تعلق و علاقه ای قابل تصور باشد (چلبی، ۱۳۷۵: ۲۷۷).
تعهد از نظر لغوی عبارت از بهکار گرفتن کاری، بهعهده گرفتن، نگاه داشتن، عهد و پیمان بستن و در اصطلاح عبارت است از:
- عمل متعهد شدن به یک مسئولیت یا یک باور؛
- عمل ارجاع یا اشاره به یک موضوع؛
- تقبل یا عهدهدار شدن انجام کاری در آینده (صادقی فر، ۱۳۸۶).
(پورتر [۲]،۱۹۷۴) و همکاران وی تعهد سازمانی را همسانسازی و پیوند به آن تعریف میکنند؛ که از سه عامل زیر تشکیل میشود:
- قبول داشتن سازمان و پذیرش اهداف آن؛
- آمادگی برای بذل کوشش قابل توجیه بیشتر؛
- علاقهمندی به حفظ عضویت در سازمان (مرتضوی، ۱۳۷۹).
تعهد سازمانی عبارت از میزان نسبی همانندسازی با سازمانی خاص و یا دلبستگی به آن سازمان که میتواند حداقل بهوسیله سه عامل مشخص شود:
- اعتقاد راسخ به ارزشها و اهداف سازمان
- تمایل به تلاش بیشتر در راه تحقق اهداف سازمان.
- تمایل قوی به باقی ماندن و عضویت در سازمان (صادقیفر، ۱۳۸۶).
منبع: modir123.com