پیش زمینه دلبستگی، دلبستگی به محصول، دلبستگی به برند
مفهوم دلبستگی
دلبستگی اساسا به دلیل درک عمیق پیوندهای عاطفی که فردی را به فرد دیگر، و یا فردی را به شی در یک زمان و یا مکان خاص متصل می کند، توسعه پیدا کرده است. از این رو نظریه پردازان به ارتباط روان شناختی میان بشر و موجودات، و نیز آثار چنین ارتباطی بر رفتار بشر، پرداخته اند. همانطور که بولبی اظهار داشت، “فردی که به شخص یا چیزی دلبستگی دارد، خیلی زیاد مستعد ایجاد نزدیکی و تماس با آن چیز می باشد. اصل اساسی تئوری دلبستگی در حقیقت این است که افراد به صورت طبیعی انگیزه دارند که محافظت شدن از تهدیدهای فیزیکی و روانشناختی به دنبال ایجاد نزدیکی و دلبستگی هستند.
از آنجا که مهمترین برآورد و نتیجه ی دلبستگی، آرزوی افراد در حفظ نزدیکی می باشد، از این ساخت معمولا در مطالعات بازاریابی به منظور توضیح پدیده ی وفاداری، استفاده می شود. پژوهشهای بیشماری نشان می دهند که پیوند قوی میان برند-مشتری، و میان محصول-مشتری، منجر به افزایش میل افراد در ایجاد خریدهای مکرر از یک برند می شود، و به بازاریابان اجازه می دهد که از وفاداری غیر جعلی بهره ببرند.
دلبستگی به محصول و دلبستگی به برند، به صورت زیر تعریف می شود: اولی، به عنوان یک پیوند مملو از احساسات میان فرد و یک برند، از طریق احساس عمیق پیوند، همبستگی و محبت، شامل احساسات و تفکرات درباره ی برند و رابطه ی آن با فرد، تعریف می شود. دومی، به عنوان یک ویژگی چندوجهی از رابطه ی میان فرد و اشیاء تعریف می شود.
علی رغم استفاده ی گسترده ی این ساخت ها در پژوهشهای مشتری مدار، هیچ مدرک تجربی دال بر وجود و نقش دلبستگی خریداران صنعتی به برندها و محصولات صنعتی و آثار آن بر وفاداری به برند، وجود ندارد.