نظریههای مدیریت نقدینگی:
مدیریت نقدینگی یعنی پیشبینی حجم تقاضا برای وجوه توسط مردم و تامین مقادیر کافی وجوه برای این نیازها به دو صورت برداشت از سپردهها و تقاضا برای تسهیلات. در رابطه با مدیریت نقدینگی، نظریههای زیر مطرح شده است:
نظریه وامهای تجاری: وامهای سررسید شده به صورت خودکار نقدینگی مورد نیاز بانک را تامین میکند. بر اساس این نظریه، بهترین نوع سرمایهگذاری و دادن اعتبار، تسهیلات و سرمایهگذاری کوتاهمدت است (وود ورث، ۱۹۶۸).
نظریه انتقال پذیری: طرفداران آن بر این باورند که بانکها باید مقدار قابل توجهی از وجوه خود را به صورت اوراق بهادار کوتاهمدت درجه یک و قابل معامله فوری نگهداری نمایند. در صورت بروز مشکل نقدینگی برای بانک، اینگونه اوراق بهادار میتواند بدون ضرر و زیان قابل توجهی فروخته شود (رز، ۱۹۹۹).
نظریه درآمد مورد انتظار: طرفداران این نظریه باور داشتند که اغلب وامهای تجاری و مصرفی در مقابل مجموعهای از جریانهای درآمدی اعطا شده است. این جریان عظیم وصولیها از حسابهای تسهیلات، وجوه مداومی را در اختیار بانک میگذاشت تا بتواند جوابگوی نیازهای نقدینگی و تقاضای تسهیلات جدید باشد (وود ورث، ۱۹۶۸).
نظریه مدیریت تعهدات: طرفداران این نظریه بر این باورند که نباید تمام نقدینگی مورد نیاز را در خود بانک نگهداری نمود. در هر زمان که نقدینگی مورد نیاز باشد، مدیریت تعهدات میتواند آن را از بازار تامین و یا خریداری کند (وود ورث، ۱۹۶۸).
نظریه مدیریت دارایی-بدهی: از اواخر جنگ جهانی دوم تا آغاز دهه ۱۹۶۰ میلادی، بانکها وجوه مورد نیاز خود را اغلب از محل سپردههای دیداری و کوتاهمدت تامین میکردند. در چنین شرایطی مدیریت وجوه بانک بر کنترل داراییهای آن متمرکز بود و بانکها دو منبع وجوه داشتند که شامل سپردههای اصلی و وجوه خریداری شده بود(بانک اقتصاد نوین، ۱۳۸۷).
منبع: modir123.com