ثبات جریان نقدی آتی
تحلیل تجربی با بررسی این موضوع آغاز می شود که آیا ادراک مثبت مصرف کننده از برند باعث ثبات بیشتر عملکرد عملیاتی و مالی میشود یا خیر. به طور خاص، میزان وابستگی خطرپذیری کلی جریان نقدی آتی را به قدرت برندهای بنگاه بررسی میکنم.
برای بررسی ثبات جریان نقدی، دو معیار طراحی کردهام. معیار اول نوسان آینده محور جریان نقدی یک بنگاه خاص است که به عنوان انحراف معیار سودآوری سالانه (EBITDA) در طول دوره (t+1) تا دوره (t+5) تعریف می شود. با این حال ممکن است که نوسان جریان نقدی نشاندهنده آثار غیرخطی صنعت باشد که از طریق متغیرهای موهومی اندازه گیری نشده باشد. برای در نظر گرفتن این احتمال، معیار دوم یعنی نوسان آینده محور جریان نقدی نسبی را طراحی کردم. نوسان نسبی جریان نقدی ابتدا با محاسبه میانگین سودآوری بنگاه های صنعت (بر اساس کد دورقمی SIC)، و سپس با محاسبه انحراف معیار میانگین صنعت برای ۵ سال بعد اندازهگیری شده است. نوسان نسبی برابر است با تقسیم نوسان آینده محور یک بنگاه خاص بر نوسان آیندهمحور صنعت.
نوسان مطلق و نسبی سود بنگاه ها به صورت تابعی از منزلت برند و مجموعه ای از متغیرهای کنترل برآورد می شود. نتایج در جدول ۳ ارائه شده است. پنل الف نشان می دهد که تأثیر منزلت برند بر نوسان آتی جریان نقدی در هر دو معادله منفی و معنادار است. تأثیر منزلت برند در پنل ب نیز منفی و معنادار است که نشان می دهد این رابطه وابسته به آثار غیرخطی صنعت نیست. یک واحد افزایش انحراف معیار در ادراک از برند، نوسان نسبی یک بنگاه متوسط را در صنعت خود تا ۶.۷-۸.۵ درصد کاهش می دهد. این نتیجه از نظر بین بخشی معادل تفاوت بین ادراک از برند تایسون فودز و کوناگرا فودز است: منزلت برند تایسون تقریباً یک انحراف معیار بالاتر از منزلت برند کوناگرا است. مقدار ضرایب پس از اضافه کردن هزینه تبلیغات و R&D در معادلات جایگزین حد زیادی بدون تغییر مانده است. جالب اینجا است که ضرایب مربوط به تبلیغات و R&D مثبت است، به این معنا که سرمایه گذاری در تبلیغات و توسعه محصول میتواند از قبل مخاطره آمیز باشد و دارایی های نامشهود فقط در صورتی ایجاد می شود که این سرمایه گذاری ها از نظر مشتریان ارزشمند باشد. نکته جالب دیگر این است که اضافه کردن نوسان تاریخی میزان ضریب Stature را تغییر نمی دهد که نشان می دهد Stature به جای نوسان گذشته محور، نوسان آینده محور را اندازه گیری می کند و مشخصات ریسکی را در نظر می گیرد که معیار تاریخی آن را نادیده میگیرد.
برای اطمینان از اعتبار نتایج، نوسان تاریخی EBITDA (بر اساس دورههای ۱۰ ساله، ۵ ساله و ۳ ساله گذشته) و نوسان آینده محور (بر اساس داده های ۳ سال و ۵ سال آتی) را محاسبه شده است و نتایج اصلی دوباره با استفاده از تمام ترکیب های ممکن طول دوره برآورد شده است. نتایج همچنان مشابه نتایج ارائه شده است.
در ادامه این موضوع را بررسی می کنم که آیا رابطه بین ادراک از برند و نوسان جریان نقدی می تواند مختص بازار کالاهای لوکس باشد یا خیر. بنابراین بنگاه های تولید کننده کالای لوکس ممکن است تقاضای بسیار پایداری از سوی مشتریان وفادار داشته باشند و در عین حال منابع قابل توجهی برای ارتقای ادراک از برند صرف کنند. برای بررسی این احتمال، ابتدا تمام برندهای لوکس را در نمونه BAV شناسایی کردم و میانگین نمرات ادراک از برند آنها را محاسبه کردم. نتایج نشان داد که ادراک از برند در برندهای لوکس بسیار بالا نیست. علاوه بر این، میانگین منزلت برند محصولات لوکس منفی بود که نشان میدهد ادراک از برند این کالاها کمتر از کل نمونه است. برای اطمینان از این که یافتهها تحت تأثیر تعداد کم مشاهدات نبوده است از متدولوژی متفاوتی استفاده کردم و بنگاهها را بر اساس حاشیه سود ناخالص آنها به عنوان بنگاه های لوکس طبقه بندی کردم. نمونه Compustat هر سال را به دهک های حاشیه سود در هر یک از ۱۲دسته صنعت فاما و فرنچ تقسیم کرده است. بنگاه های لوکس بنگاه هایی هستند که در سال t و سال (t-1) جزء دو دهک بالایی هستند. علاوه بر این، نمونه محصولات لوکس محدود به صنایع دسته (کالاهای مصرفی بیدوام)، دسته (کالاهای مصرفی بادوام) و دسته (عمده فروشی و خرده فروشی) است. پس از تعریف بنگاه های تولیدکننده کالاهای لوکس (که در حدود ۱۲% از نمونه را تشکیل میدهند)، این بنگاه ها را از تحلیل کنار گذاشتم و برآورد نوسان جریان نقدی را تکرار کردم. نتایج ارائه نشده تأیید می کند که تأثیر منزلت برند همچنان معنادار است. برای اطمینان از این که نتایج نسبت به انتخاب یک مقدار مبنا حساسیت ندارند تعریف محصولات لوکس را تغییر دادم و از دهک بالایی (سه دهک بالایی) حاشیه سود ناخالص به عنوان مبنای جایگزین استفاده کردم و به این نتیجه رسیدم که نتایج مشابه نتایج ارائه شده در جدول ۳ هستند.