مدیریت مسیر شغلی
لایک گوتریچ مدیریت کارراهه را فرآیندی توصیف می کند که از طریق آن افراد راهبرد ها و اهداف مسیر شغلی خود را توسعه داده و نیز اجزا و نظارت می کنند (اوته گاتریدگ، ۱۹۸۳)
گرینهاوس و کانالان معتقدند که مدیریت کارراهه، فرآیند در حال رشدی است که از طریق آن افراد:
- اطلاعات مرتبط با خود در مسیر شغلی خود را جمع آوری میکنند.
- تصویر واضحی از استعدادها، علایق, ارزش های سبک زندگی همینطور از شغل و سازمان دلخواه را ارا ئه میکند.
- اهداف واقعی کارراهه را ابر اساس این اطلاعات توسعه میدهد.
- استراتژی خاصی را برای دستیابی به اهداف طراحی و اجرا می کند.
- باز خورد لازم را در راه اثر بخشی استراتژی و اهداف، برای ارتقاع تصمیم گیری به دست میدهد.
در ایده سنتی مسیر شغلی (در محیط کسب و کار)، برای افراد یک روال ترفیعات و یا تنزل های تقریبا اتوماتیک، ایجاد میشود و این ترفیعاتو انتقالات برای انها، متداول ترین شکل بی ثباتی به شمار میآید (کانتر[۲]، ۱۹۸۹)
اما مدیریت امروزه با زمینه های کاملا متفاوتی روبه رو است و بنابراین نیاز است تا مدیریت کاراهه، در دو سطح سازمانی و فردی بررسی شود.
این موضوع نه تنها به دلیل تفاوت در نقش ها، بلکه به دلیل تفاوت در انتظاراتی است که هر دو طرف (فرد و سازمان) نسبت به همدیگر دارند؛ در حالی که مدیران و کارفرمایان در تغییر مشاغل امتیاز ویژه مدیریتی دارند، کارکنان نیز به دلیل موقتی بودن تعهد استخدامی، در یک موقعیت نا مناسب قرار میگیردو آنها نمی توانند مدت طولانی به سازمان در زمینه هدایت مسیر شغلیخود اعتماد کنند.
مسئولیت مدیریت مسیر شغلی بر عهده افراد سازمان ها به طور هم زمان است. این ایده از آنجایی نشئت گرفته است که: وقتی سازمان ها و افراد وظایف مدیریتی مربوط به خود را به خوبی انجام دهند، اثر بخشی مسیر شغلی کارمندان بیشتر می شود. اورپن در سال ۱۹۹۴، اثرات مدیریت مسیر شغلی فردی و سازمانی را به صورت جداگانه و مشترک بر روی موفقیت افراد مورد بررسی قرار دارد. او به این نتیجه رسید که کارکنان سازمان هایی که دارای خطی مشی رسمی جهت مدیریت مسیر شغلی افراد هستند، نسبت به کارکنان سازمان هایی که فاقد چنین خطی مشی هایی هستند از موفقیت بیشتری برخوردارند(بورنه و همکاران، ۲۰۰۶).
منبع: modir123.com