مقاله فارسی بررسی نقش تعدیل گری متغیر اهمیت مسؤولیت اجتماعی بر رابطه بین مسئولیت اجتماعی و تعهد سازمانی

عنوان مقاله: بررسی نقش تعدیل گری متغیر اهمیت مسئولیت اجتماعی بر رابطه بین مسئولیت اجتماعی و تعهد سازمانی

 فرمت: Word

 حجم فایل: ۵۵ KB

[stextbox id=”grey” caption=”چکیده مقاله” collapsing=”true” mode=”js” direction=”rtl” shadow=”false”]

مسئولیت پذیری اجتماعی از جمله مهم ترین عناصر فلسفه وجودی سازمان ها شناخته شده است، به نحوی که اهمیت دادن به رعایت آن توسط سازمان ها در چارچوب نظریه هویت اجتماعی، نه تنها احتمال ارتقاء تعهد سازمانی را به همراه دارد، بلکه رضایت ذینفعان خارج از سازمان را برای مشروعیت بخشیدن به سازمان تقویت می کند. مقاله حاضر به تبیین نقش تعدیل گری این متغیر در ابعاد چهارگانه مسئولیت اجتماعی پرداخته است.

در این راستا، صنعت مواد غذایی به عنوان جامعه مورد مطالعه انتخاب گردید که با مشارکت ۱۰۵ عضو در قالب نمونه آماری و استفاده از پرسش‌نامه جهت جمع آوری داده ها انجام پذیرفت. پردازش حاصل از داده ها با استفاده از مدل رگرسیون سلسله مرتبی حاکی از آن است که نقش تعدیل گری متغیر مورد مطالعه بر رابطه بین ابعاد چهارگانه مسئولیت اجتماعی (کارکنان، مشتریان، دولت و ذینفعان اجتماعی و غیر اجتماعی) مورد تایید است، این یافته بدان معناست که تاکید بر اهمیت مسئولیت اجتماعی و رعایت آن از سوی سازمان ها می تواند از کارکردی مثبت بر عملکرد سازمان ها برخوردار باشد به نحوی که به‌ طور معناداری تعهد سازمانی کارکنان را تحت تاثیر خود قرار می دهد.

کلید واژه‌ها: نظریه هویت اجتماعی، تعهد سازمانی، مسؤولیت اجتماعی، صنایع غذایی، رگرسیون سلسله مراتبی

[/stextbox][stextbox id=”grey” caption=”مقدمه مقاله” collapsing=”true” mode=”js” direction=”rtl” shadow=”false”]

رابطه بین مسئولیت اجتماعی و تعهد سازمانی

از زمانی که ارتباط بین نقش های اجتماعی، سیاسی، محیطی، اقتصادی در تجارت رو به افزایش گذاشته است، سازمان ها با پویایی های جدیدی مواجه شده اند. چالشی که سازمان ها با آن روبرو هستند این است که آن‌ها باید هم زمان به افزایش سودآوری و پاسخ‌گویی به انتظارات اجتماعی جدید و سپس  مدیریت هم زمان این دو پیامد به ظاهر متناقض که نیازمند توسعه استراتژی های کاربردی است و اثرات مثبتی هم بر جامعه و هم بر سازمان دارد، دست یازند. پیاده سازی مسؤولیت اجتماعی در سطح سازمان، از جمله سازوکارها و یا راهبردهای موثر در این خصوص است.(صالحی و آذری، ۲۰۰۹؛ کارنامی، ۱۳۸۵).

آنچه مسلم است این است که از اوایل نیمه دوم قرن بیستم آگاهی عمومی درباره وابستگی سازمان، جامعه و محیط به یکدیگر افزایش یافته و همگان پی برده اند که از یک‌سو سازمان ها با تکیه بر امکانات موجود در جامعه به اهداف خود می رسند و از سوی دیگر، اقدامات سازمان ها می بایست منافع و دستاوردهایی نیز برای جامعه داشته باشد. ازاین رو همواره تلاش بر این بوده که منافع در سازمان ها به گونه ای بهبود یابد که مردم جامعه، بیش از هزینه ای که پرداخت کرده-اند از سازمان ها سود ببرند و به تعبیری سازمان ها علاوه بر سود آفرینی، ارزش آفرینی هم داشته باشند. در حقیقت سازمان ها به منظور حفظ مشروعیت کامل و بقای خود باید قبول کنند که نقش و وظیفه ای عمومی و اجتماعی دارند.

نظریه هویت اجتماعی

نظریه هویت اجتماعی، از جمله نظریه هایی است که بین فعالیت های اجتماعی سازمان ها و گرایشات کاری کارکنان ارتباط ایجاد می کند. این نظریه بیان می کند که مردم تمایل به هویت بخشی یا توصیف خود در زمینه های اجتماعی دارند و خود و دیگران را در طبقات اجتماعی مختلفی طبقه بندی می کنند. هر فردی دارای فهرستی از عضویت در طبقات اجتماعی مختلف است. هویت اجتماعی شامل جوانب مختلف تصور از خود، توسط یک فرد است که از همانندسازی وی با طبقه ای که خود را متعلق به آن می داند، ناشی می شود (هوستون و جاسپارز، ۱۹۸۴). بنابراین تمامی اعضا در طبقات اجتماعی مختلف یک هویت اجتماعی اند که نگرش آن‌ها را به عنوان عضوی از آن گروه توصیف و تبیین می کند، مانند اینکه هر کس باید چگونه بیندیشد، و یا چگونه احساس و رفتار کند (هوگ، ۱۹۹۵).

هویت می تواند به عنوان ادراک عضو متعلق به گروه که شامل تجربه ی مستقیم یا غیر مستقیم از شکست ها و موفقیت های آن گروه است، تعریف شود. در این صورت عوامل مرتبط با هویت شامل، تشخیص ارزش های گروه و اقدام مرتبط با آن در مقایسه با سایر گروه ها، اعتبار گروه در رقابت با سایر گروه ها یا حداقل آگاهی از دیگر گروه هاست (اشفورث و مائل، ۱۹۸۹). هوستون و جاسپارز (۱۹۸۴) نشان دادند که افراد در تلاش برای کسب هویت اجتماعی مثبت به منظور ایجاد تمایزات روان‌شناختی عضو گروه خود یا دست‌یابی به تمایزات بین گروهی اند. بنابراین، اعتبار گروه می تواند بر توصیف اعضا از خود، در ارتباط با گروه، تاثیر بگذارد (اشفورث و مائل، ۱۹۸۹).

تعهد سازمانی

به عنوان یک بعد مهم نگرش شغلی، تعهد سازمانی ، هویتی روان‌شناختی است که یک فرد نسبت به سازمان متبوع خود احساس می کند (ماودی، ۱۹۸۲). لذا در نمود عینی تعهد سازمانی، روابط کارکنان را با سازمان منعکس می کند و بر تصمیم به ماندن اعضا در آن سازمان دلالت دارد (میر و آلن، ۱۹۹۷). افراد با نیازها، مهارت ها و انتظاراتی وارد سازمان می شوند و مایلند در محیطی کار کنند که بتوانند از توانایی هایشان استفاده و نیازهایشان را ارضاء کنند. چنانچه سازمان ها این فرصت ها را برای کارکنانشان ایجاد کنند، سطح تعهد سازمانی افزایش می یابد.

با این وجود نیاز است مفهوم تعهد سازمانی به خوبی تحلیل شود. مطالعه میر و آلن(۱۹۹۱) سه بعد تعهد را که شامل مولفه های عاطفی، مستمر و هنجاری است، آشکار می سازد: تعهد عاطفی  به عواطف کارکنان اشاره دارد که وابسته به اهداف سازمان و قابل شناسایی به-وسیله آن است. تعهد عاطفی ناشی از تمایل کارکنان به ادامه ارتباط است. تعهد مستمر  ماهیتی مبادله محور دارد، مبتنی بر محاسبه است و به هزینه های مرتبط با ترک سازمان اشاره دارد. تعهد مستمر ناشی از احساس افراد، مانند اجبار آن‌ها به ادامه ارتباط به دلیل هزینه های بالای خروج است (مانند از دست دادن حقوق، موقعیت و ارشدیت) یا به دلیل اینکه آن‌ها فرصت های استخدامی کمی در جاهای دیگر دارند.

مسؤولیت اجتماعی

مسؤولیت اجتماعی مسؤولیت مدیر آینده نگر است و مدیران عصر ما دیگر نباید وقت خود را صرفاً مشغول وظایف سنتی نمایند، بلکه باید ابعاد اجتماعی و عمومی حرفه خود را شناخته و از آثار سازمان خود بر محیط، آگاه باشند. چرا که کاملاً آشکار است که هر تصمیم یک مدیر می تواند طی یک روند سلسله وار، در سرنوشت دیگر نهادهای جامعه اثر گذارد. امروزه لازم است مدیران ما از جزء نگری نسبت به اهداف سازمان دست بردارند و اهداف جامعه را به عنوان راهنمای خود در تلاش هایشان قرار دهند. از سوی دیگر مسؤولیت اجتماعی همه جانبه و فراگیر است و باید در حل معضلات اجتماعی جامعه نمود یابد و به عنوان ابزاری قدرتمند درجهت توانمند کردن بنگاه های اقتصادی مد نظر قرار گیرد (نیازی و امینی، ۱۳۸۷).

ضمناً همان‌طور که پیش تر اشاره شد، مرور اجمالی بر ادبیات این حوزه نشان داد که بین مسؤولیت اجتماعی سازمان و تعهد سازمانی از بعد نظری ارتباط وجود دارد. لذا به نوعی ضروری است که نحوه ارتباط مسؤولیت های اجتماعی سازمان ها در قبال ذینفعان مختلف با تعهد کارکنان در قبال وظایف کاری، ارزیابی گردد تا با توجه بیشتر به این مسؤولیت ها، هم موجبات رضایت جامعه را فراهم ساخت و هم با داشتن کارکنانی متعهد به اهداف والای سازمانی نایل شد.

تاثیر مسؤولیت اجتماعی سازمان بر تعهد سازمانی

تحقیقات گذشته در مورد شناسایی تاثیر مسؤولیت اجتماعی سازمان بر کارکنان را می توان به دو دسته طبقه بندی کرد: در دسته اول، محققان چگونگی تاثیر فعالیت های اجتماعی سازمان بر کارکنان آتی را تحلیل می کنند. در این مطالعات مسؤولیت اجتماعی سازمان اعتبار خوبی برای کسب و کار ایجاد می کند و جذابیت آن را به عنوان کارفرمایان خوب افزایش می دهد (تورکر، ۲۰۰۹). مطابق با این طبقه بندی ، مسؤولیت اجتماعی سازمان، اعتماد درک شده را برای جوینده شغل، که فاقد هر گونه تعامل قبلی با سازمان است، افزایش می دهد (ویس وس واران، ۱۹۹۸). با این حال در تحقیق گرینینگ و توربان (۲۰۰۰) این ارتباط را بر مبنای نظریه هویت اجتماعی توضیح می دهد و بیان می کند که عملکرد اجتماعی سازمان نشانه هایی برای متقاضیان آتی است.

در دسته دوم، محققان بر روی تاثیر فعالیت های اجتماعی سازمان بر کارکنان جاری متمرکز می شوند. ریوردان (۱۹۹۷) در مورد چگونگی تاثیر گذاری عملکرد اجتماعی سازمان بر تصویر، گرایشات و قصد کارکنان بحث کرده است. ویس وس واران (۱۹۹۸) در مطالعه اش، ارتباط بین مسؤولیت اجتماعی سازمان و رفتارهای مثمر ثمر کارکنان را تحلیل کرده است. مطالعات نشان می دهد که تعهد سازمانی، بیشتر نشات گرفته از تجربه کاری است و نه مراحل استخدام و گزینش کارکنان. این مطالعات، همچنین اهمیت حمایت سازمانی درک شده را نسبت به مسؤولیت اجتماعی در این فرایند نشان می دهد (میر و همکاران، ۲۰۰۲).

رابطه بین مسئولیت اجتماعی و تعهد سازمانی

در مطالعه حاضر، مسؤولیت اجتماعی سازمان با هدف تاثیر گذاری بر ذینفعان و نه تاثیر جذابیت اقتصادی آن، تعریف شده است. واضح است که مسؤولیت اجتماعی سازمان با مفهوم ذینفعان پیوند خورده است. برخی از این دسته بندی های معمول عباتند از ذینفعان اولیه یا ثانویه؛ ذینفعان قراردادی و عمومی؛ ذینفعان داوطلب و غیر داوطلب؛ ذینفعان درونی، بیرونی و اجتماعی؛ ذینفعان اجتماعی اولیه، اجتماعی ثانویه، غیر اجتماعی اولیه و غیر اجتماعی ثانویه (تورکر، ۲۰۰۸).

در این دسته بندی اولین گروه ذینفعان انتخابی مشمول مسؤولیت اجتماعی سازمان، جامعه، محیط طبیعی، نسل های بعدی و سازمان های غیر دولتی است. زمانی که نقطه نظرات مشترک آن‌ها در نظر گرفته می شود، تمامی این ذینفعان می توانند با یکدیگر در یک طبقه دسته بندی شوند. به عنوان مثال، حفاظت از محیط زیست نه تنها برای نسل های فعلی و آتی حایز اهمیت است، بلکه همچنین به دلیل ارزش ذاتی آن، برای خود سازمان و سازمان‌های مشابه نیز مهم است (نائس، ۲۰۰۱). بنابراین مسؤولیت اجتماعی سازمان نسبت به ذینفعان می تواند هم جنبه های اجتماعی و هم جنبه های غیر اجتماعی را شامل شود.

بر مبنای نظریه هویت اجتماعی، اگر سازمان نسبت به انجام مسؤولیت های اجتماعی متعهد شود، کارکنان ممکن است از اینکه عضو چنین سازمانی هستند، به خود ببالند و این احساس را داشته باشند که سازمان آن‌ها نسبت به وضعیت حال و آینده جهان حساس است، حتی اگر این حساسیت و تصمیمات مرتبط با آن برای سازمان سودآور نباشد. افرادی که برای یک چنین سازمان هایی کار می کنند تعهد بیشتری نسبت به آن‌ها دارند. علاوه بر این، بر طبق موضوعات نظریه هویت اجتماعی و مقایسه سازمان با سایر رقبا، می توان سطح تعهد سازمان را تقویت کرد. لذا بر طبق مباحث گفته شده، این تحقیق به آزمون فرضیه زیر می پردازد:

 فرضیه ۱: مسؤولیت اجتماعی سازمان نسبت به ذینفعان اجتماعی و غیر اجتماعی بر تعهد سازمانی کارکنان به طور موثر واقع می شود.

اگرچه عوامل خارجی متعددی ممکن است بر رابطه پیشنهادی اثر بگذارد، در این مطالعه اهمیت مسؤولیت اجتماعی سازمان نزد کارکنان به عنوان یک متغیر تعدیل گر مد نظر قرار گرفته-است. اگر کارکنان این مساله را که سازمان مسؤولیت اجتماعی را بااهمیت تر از حداکثر سازی سود خود می داند، تایید کنند، می توانند تعهد بیشتری نسبت به سازمان خود نشان دهند. دراین حالت این موضوع پذیرفتنی است که باور شخصی به اهمیت مسؤولیت اجتماعی سازمان هر چه بالاتر باشد رابطه بین تعهد و مسؤولیت اجتماعی سازمانی تقویت می شود. پیترسون (۲۰۰۴)، در مطالعه اش اثر این عامل را بر روی رابطه بین رفتار شهروندی سازمانی و تعهد سازمانی مورد ملاحظه و وجود تاثیر پذیری را مورد تایید قرار داد.  بنابراین فرضیه زیر می تواند شکل بگیرد:

 فرضیه ۲: با افزایش اهمیت مسؤولیت اجتماعی سازمان نزد کارکنان، شدت رابطه بین مسؤولیت اجتماعی سازمان نسبت به ذینفعان اجتماعی و غیر اجتماعی و تعهد سازمانی افزایش می یابد.

محیط داخلی یک سازمان می تواند پیش بینی کننده ای برای تعهد سازمانی باشد، مثلا موقعیت-های خوب کاری شامل فرصت های کارراهه مسیر پیش‌رفت شغلی ، عدالت سازمانی یا سیاست-های خانوادگی بر سطح تعهد سازمانی کارکنان موثر است. همچنین مطالعات قبلی نشان داده که تعهد سازمانی رابطه نزدیکی با تعدادی از عوامل سازمانی مثل جوسازمانی یا درجه تناسب بین شخص و سازمان دارد (تورکر،۲۰۰۹). بنابراین فعالیت های مسؤولیت اجتماعی سازمان که در ارتباط مستقیم با محیط کار فیزیکی و روانی قرار دارند، بر تعهد سازمانی تاثیر می گذارند و بر مبنای این مباحث، مطالعه فرضیه زیر را بررسی می کند.

فرضیه ۳: مسؤولیت اجتماعی سازمان در قبال کارکنان، بر تعهد سازمانی آن‌ها به طور مثبت موثر واقع می شود.

با توجه به فرضیه پیشین می توان شدت رابطه را با درجه اهمیت مسؤولیت اجتماعی سازمان نیز مورد آزمون قرار داد و بنابراین فرضیه زیر ایجاد می شود:

 فرضیه ۴: با افزایش اهمیت مسؤولیت اجتماعی سازمان نزد کارکنان، شدت رابطه بین مسؤولیت اجتماعی سازمان نسبت به کارکنان و تعهد سازمانی افزایش می یابد.

مشتریان جزء قاطع ترین ذینفعان سازمان هستند و از زمانی که موفقیت سازمان تا حد زیادی به مشتریان وابسته شده است، سازمان ها سعی در ایجاد و ابقاء رابطه خوب با مشتریان خود دارند. برای تعدادی از سازمان ها تاثیر گذاری بر احساسات، افکار و درنتیجه رفتارهای خرید مشتریان یک ابزار مهم محسوب می شود. اگر چه این فعالیت ها ممکن است فقط تصویر سازمان را بهبود دهند، در عین حال ممکن است بر ادراک کارکنان نیز تاثیر گذار باشد. کارکنان حداقل از نگاه مشتریان به عنوان نمایندگان کارفرمایشان به نظر می رسند، بنابراین اگر یک سازمان مشتریان خود را فریب دهد و یا اقدام به تولید محصولات غیر ایمن کند، کارکنان سازمان به عنوان نمایندگان آن‌ها ممکن است از این رفتار خجالت بکشند.

درمقابل، اگر سازمانی با تهیه محصولات با کیفیت یا اطلاع رسانی دقیق در مورد فعالیت هایشان به مشتریان خود، توجه نشان دهد، کارکنان از عضویت در چنین سازمانی احساس غرور می کنند، بنابراین برطبق نظریه هویت اجتماعی، اعضاء یک طبقه اجتماعی می تواند موفقیت و شکست را تقسیم کنند و لذا بازخور مثبت دریافت شده از مشتری راضی، مقیاس موثری برای ارزیابی موفقیت سازمانی است. بر طبق مباحث بالا فرضیه ای به شرح زیر تشکیل می شود.

 فرضیه ۵:  مسؤولیت اجتماعی سازمان نسبت به مشتریان بر تعهد سازمانی کارکنان به طور مثبت موثر واقع می شود.

این رابطه مفروض می تواند از باور کارکنان به اهمیت مسؤولیت اجتماعی سازمان نیز تاثیر پذیرد، بنابراین فرضیه بعدی این گونه بیان می شود که:

 فرضیه ۶: با افزایش اهمیت مسؤولیت اجتماعی سازمان نزد کارکنان، شدت رابطه بین مسؤولیت اجتماعی سازمان نسبت به مشتریان و تعهد سازمانی  افزایش می یابد.

سیمز (۲۰۰۳)، بیان کرده که مسؤولیت اجتماعی و مشروعیت دو مفهوم یکسان یا مشابه نیستند. مسؤولیت اجتماعی سازمان اغلب به عنوان فعالیت هایی محسوب می شود که بالاتر از اقدامات قانونی است. بر طبق این دیدگاه، اقدام به پذیرش مسؤولیت اجتماعی در یک سازمان برای انجام خواسته های قانونی یا پرداخت مالیات نیست، بلکه این باور وجود دارد که این فعالیت ها باید تقریبا به وسیله سازمان ها انجام گیرد.

اگر چه کارول (۱۹۷۹) مشروعیت را به عنوان بعد تکمیل کننده و مهم از مسؤولیت اجتماعی سازمان به حساب آورده است، لذا تحلیل مفهوم مشروعیت ازآنجایی که تحلیل مفهوم از دیدگاهی وسیع نیز مهم است. واضح است که هیچ کس نمی خواهد در سازمانی کار کند که مدیران آن اولیای امور دولتی را گمراه می کنند. بنابراین اگر یک سازمان مطابق با خواسته های قانونی عمل نماید، کارکنان از عضویت در چنین سازمانی به خود می بالند. بر طبق مباحث بالا این مطالعه فرضیه زیر را نیز بررسی می کند:

فرضیه ۷: مسؤولیت اجتماعی سازمان در قبال دولت بر تعهد سازمانی کارکنان به طور مثبت موثر واقع می شود.

همان‌طور که قبلاً شرح داده شد، باور کارکنان به اهمیت مسؤولیت اجتماعی سازمان می تواند این رابطه را نیز تحت تاثیر قرار دهد، بنابراین فرضیه زیر نیز ایجاد می شود.

فرضیه ۸: با افزایش اهمیت مسؤولیت اجتماعی سازمان نزد کارکنان، شدت رابطه بین مسؤولیت اجتماعی  سازمان نسبت به دولت و تعهد سازمانی افزایش می یابد.

181 بازدید